این حقم نبود...
مثه بقیه ی عاشقا شکستم.دیگه دل شکستن عادت شده
گاهــی حجـم ِ دلــــتنـگی هایـم آن قــَدر زیـاد می شود که دنیــــا با تمام ِ وسعتش برایـَم تنگ می شود ... ... دلتنــگـم... دلتنـــــگ کسی کـــــه گردش روزگارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد... دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید... دلتنگ ِ خودَم... خودی که مدتهـــاست گم کـر د ه ام ... گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم حالا یک بار از شهر می رویم یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |