این حقم نبود...
مثه بقیه ی عاشقا شکستم.دیگه دل شکستن عادت شده
چند روز پيش يکی از دوستان بهم گفت: همون ادمی که ميگفت هميشه فکر ميکردم گذر زمان همه چيز رو حل ميکنه اما بین.خابو زندگیمو ازم گرفتی.الان ساعت۳ نصفه شبه ک دارم این پست رو میزارم
نظرات شما عزیزان:
اون چون فهميد دوسش داری رفت.
روی اين حرف ساعت ها فکر کردم.اون راست ميگفت.
تو لياقت اين رو نداشتی که من قلبم رو با همه ی
عشقی که توش بود .تقديمت کنم و بزارم عشق رو توش ببينی.
تو لياقتش رو نداشتی که عشقم رو برات اشکار کنم.
از لحن حرف زدنم تعجب ميکنی؟من همون ادمم.
همون ادمی که حتی به خودش اجازه نمی داد
بهت بگه. تو
عاشقته.می پرستت.
هر روز که گذشت از روز قبلش بدتر شد.هر ثانيه از
ثانيه ی قبل بدتر بود.فکر ميکردم ميتونم برت گردونم.
برای برگشتنت همه کار کردم هر کاری که بگی.
اما انگار گوشات کرن و نمی شنون.انگار کوری و نمی بينی
انگار جای قلب يه قلوه سنگ تو سينته. با همه ی
وجودم سعی کردم فراموشت نکنم .هر روز
خاطراتمون رو با اينکه زجرم ميدادن تو ذهنم مرور کردم
تا حتی به اندازه ی سر سوزنی از عشقم نسبت
بهت کم نشه.اما..............
تو هيچ کدوم اينا رو نخواستی بفهمی
پاسخ:rast migi
man liaghatesho nadashtam
on layeghe khiliii behtar az man bood
ino ghabool daram
Power By:
LoxBlog.Com |